خراسانِ اسلام KhorasanIslam

خراسانیان، پارسی گویان، روشنفکران و فرهنگ دوستان سلام.

خراسانِ اسلام KhorasanIslam

خراسانیان، پارسی گویان، روشنفکران و فرهنگ دوستان سلام.

خراسانِ اسلام KhorasanIslam

هدف این وبلاگ هم‌افزایی فرهنگی، گسترش فرهنگ عدالت خواهی می‌باشد؛ ما را با ارائه نظر تان در پیشبرد این هدف یاری نمایید.

آخرین نظرات
نویسندگان

بیشتر مواقعی که به طرف مدرسه دار القرآن آیت الله گلپایگانی می‌رفتم در راه به مزار جوان هزاه، همشهری خود برمی‌خوردم. اگر عجله نداشتم یک فاتحه هدیه می‌کردم. من موقعی که از افغانستان به قم آمدم با مزار این شهید همشهری ام آشنا شدم. با خود می‌گفتم برخورد دستوری نیروی انتظامی و امور اتباع خارجی ایران چقدر با ما تند است ولی این جوانان بدون توجه به این رفتارها به عشق خمینی کبیر و دستور اسلام به جنگ رفتند، از عیال و زندگی دنیا دست برداشتند. روح شان شاد. مدتی که در قم هستم، بارها به زیارت مزار این شهید می‌روم. خوشی‌ها و ناراحتی‌هایم را به او می‌گویم. تحولات ظاهری شهر و اماکن را مشاهده می‌کنم. اولین باری که مزار این شهید را دیدم، سنگ مزار او این طور نبود. دایی(ماما یا تغایی) او به نام علی ظفر نجفی که در سنگ بری کار می‌کرد، تصویر این شهید را در سنگی رسامی کرده بود و بر مزار او نصب کرده بود، در آن سنگ نوشته بود نوروز علی اهل افغانستان ... زمانی دیگر دیدم روی مزار او و عزیزانی که کنارش آرمیده‌اند پارچه رنگا رنگی کشیده شده بود، عکس آنان داخل کادری آلمینیومی بالای سر آنان در ارتفاع حدود یک متری نصب بود. امسال در این روزها که کنار مزارش رفتم و با گوشی ام که دوربینش ضعیف است، عکس بی کیفت می‌گیرد، عکس فوق را گرفتم. همانطور که در تصویر مزار این شهید مشاهده می‌کنید، دیگر از نام کشور و عکس شهید که بیانگر افغانستانی بودنش باشد، چیزی دیده نمی‌شود.

چطور شد این عکس را گرفتم؛ یک روز از طرف نمایندگی المصطفی پیامک آمد که روز پنج شنبه 29/05/1394 محمد محقق در جمع مهاجرین سخنرانی دارد، شرکت کنید. این خبر را شنیدم خوشحال شدم که در جریان اوضاع نا آرام و ملتهب کشورم قرار می‌گیریم. ایشان در رأس امور است و اوضاع کشور را طوری می‌گوید که هم از اوضاع جاری مطلع می‌شویم و هم چشم انداز خوب و بدی از اوضاع آینده کشور به دست می‌آید. با برخی از دوستان در میان گذاشتم آنها نیز شایق شنیدن اوضاع افغانستان از زبان ایشان بود. روزی که ایشان سخنرانی داشت، روز استقلال اوغانستان نیز بود. ما انتظار داشتیم ایشان گزارشی از پیگیریهای ظنی دست داشتن نیروهای دولتی در کشتن پلیس امنیت هزاره در جلریز، غزنی و زابل و از مهار ناامنی‌های مسیرهای کشور چیزی بگوید. ولی انتظارات ما به صورت غیرکامل از سخنرانی ایشان برآورد شد. بعد از ختم سخنرانی و برنامه یکی دو نفر از دوستان را دیدم، دعوت کردم یک لحظه صبر کنیم تا راه خلوت گردد بعد بیرون شویم. همینطور از انتظارات ما از ایشان می‌گفتیم که فلان مسأله را توضیح داد و به فلان مسأله دیگر نپرداخت و از همین صحبت‌ها ... بیرون شدیم راه‌ها خلوت شده بود به دوستانم پیشنهاد کردم روبرو مزار شهیدان است یک شهید همشهری نیز بین شان است بیایید برویم از راه مان مزار این شهید را زیارت کنیم. دوستان قبول کردند، داشتیم می‌رفتیم تا از خیابان عبور کنیم، شنیدیم سروصدا بلند است، گفتند دعوا شده است. دیدیم یک افغانی بیچاره لاغر را زده و سرو صورتش خون آلود است. آن بیچاره آنقدر لاغر بود که به خود گفتم اگر به اشتباهی و بدون فشار دست کسی به سر و یا صورت او تماس گیرد پوست این بنده خدا شگافته می‌شود چه رسد به این که دعوا و ماجرایی در میان باشد. تا هنوز از خیابان به سمت مزار شهید نوروز علی عبور نکرده بودیم که فرد مجروج را از بردند دیگر ماجرا چندان پیچیده و مهم به نظر نمی‌رسید ولی بر اساس این ضرب المثل که هرجا سنگ به پای لنگ است، این آدم به این لاغری که جای منازعه هم نبود نمی‌دانم برای چه در آنجا مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود. بالاخره از روبروی در مسجد امام زین العابدین(ع) از عرض خیابان عبور کردیم بعد از زیارت مزار شهید نوروز علی عکس فوق گرفتیم و به رسم یادگاری به چشم نازنین و همیشه روشن شما تقدیم می‌دارم.