آرزوی دور اندیشی سیاسی همسایه غربی خراسان اسلام
سیاستهای همسایه غربی خراسان اسلام در برابر مردم و فرهنگ این سرزمین همواره به سمتی حرکت دارد که شاید خود نیز نداند به کجا منتهی میگردد. به نظر می رسد سیاستهای ایران در برابر خراسان اسلام از دوران حاکمیت نادر شاه افشار تا کنون در ابعاد مختلف به خصوص در بعد فرهنگی-سیاسی واگرایی زیانبار داشته است.پس از توافق نادر شاه با قوم حاکم در قندهار مبنی بر این که حاکمیت این خطه در دست قوم خاص باشد و دیگر اقوام تضعیف گردد، به این معنا که به جنگ نادر شاه ایران در قندهار خاتمه داده شود و امتیاز سردمداران جنگ در قندهار سلطه آنان بر سایر اقوام خراسان اسلام باشد که مورد حمایت قرار گیرد. هرچند از نظر نظامی به نفع ایران تمام شد، هند را تسخیر کرد و غنایم گرانبهایی را از آن سامان به دست آورد. ولی توافق قندهار آنچنان ضربه فرهنگی به خطه خراسان اسلام وارد کرد که پس از آن نه تنها علم و فرهنگ هزاران ساله خراسان پیگیری نشد که کل فرهنگ اصیل فارسی این سرزمین به فراموشی سپرده شده. البته این توافق زیانهای بر سایر ساکنین خراسان اسلام از قبیل تبعیض نژادی زبانی علاوه بر زیان های کلی که سبب انحطاط فرهنگی، فقر و عقبماندگی بیشتر گردید نیز داشت که اثر نامطلوبی تا به حال برجا گذاشته است.
این سیاست کجدار از زمان نادر شاه ستم پیشه ایران پیریزی شده و تا به حال تداوم داشته به طوری که انگار تبدیل به یک اصل و رویه استاندارد حاکمان ایران در طول تاریخ پس از آن گردیده است. بر اساس این سیاست شاهان ایران مدام برای تقویت حاکمیت تبعیض به نفع نژاد خاص در خراسان اسلام عمل کرده است. در برههای از زمان روابط بین ایران و خراسان اسلام تبدیل به روابط خویشاوندی بین شاه ایران و شاه افغان افغانستان گردید. براساس این نوع سیاست ایران در جهت منافع ملی برنده بوده است به طوری که معاهده حقابه هیرمند را از نظام شاهی آن کشور میگیرد. ولی این سیاست از نظر فرهنگ خراسان اسلام که همان فرهنگ اصیل فارسی و مذهب میانه روی است، کاملا در انزوا و معرض نابودی قرار میگیرد. تمام سجلات رسمی به زبان پشتو تبدیل میگردد که سه چهارم انسانهای ساکن در افغانستان فعلی با این زبان نه آشنایی دارد و نه تناسب فرهنگی، این پیامدها جزو مصادیق زیانهای است که محصول سیاستهای کجدار بلند مدت ایران از زمان نادرشاه به بعد به صورت پایدار و به عنوان سیاست مطلوب پیگیری شده است.
مراوده ایران با گروهای مجاهدین پشتون تبار افغانستان نیز براساس سیاستهای ترسیمی از زمان نادر شاه قرار داشته و دارد. در این راستا ایران بیشترین امتیازات و مساعدتهایی که برای خراسان اسلام در نظر داشته به حزب حکمتیار و دیگر احزاب از این قماش اختصاص داده است. زمانی بیشترین حق مسافرت آزاد طی نامههای ویژه به افرادی که از دفتر حزب اسلامی حکمتیار معرفی میشده، در ایران داده میشد. شاید هم بیشترین کمکهای که به افغانستان میشد در اختیار حزب اسلامی که ثروتمندترین حزب مجاهدین در افغانستان است، قرار میگرفت. این حزب یک زمانی 60٪ بودجه اختصاصی امریکا علیه شوروی در افغانستان را دریافت میکرد. حاکمان فعلی ایران اسلامی بیشترین کمکهای رسمی و غیر رسمی جمهوری اسلامی ایران را به حکمتیار تا به حال اختصاص داده است. ولی حزب اسلامی و حکمتیار که نماینده بارز قومیت خاص در افغانستان است بد ترین موضعگیریها علیه ایران را داشته است. در این اواخر نیز حکمتیار بدترین نسبت را به ایران داده و آن را دشمن امت پس از اسراییل خوانده است. در این زمینه برخی از سایتها چنین نقل میکند:
«در بیانیه حزب اسلامی، که در سایت آژانس اسلامی افغانستان منتشر شده، آمده است: "اغراق نیست اگر بگوییم که ایران در واقع اسرائیل دیگری برای امت اسلامی است، هم از این نظر که در آتش جنگهای فرقهای و درگیریها میدمد و هم از این نظر که جنگهای داخلی را شعلهور میکند"» (صفحه بی بی سی فارسی 12/04/1394) (http://www.bbc.com/persian/afghanistan/2015/07/150702_l45_hekmatyar_iran_israel)
ولی با این حال حزب اسلامی به رهبری حکمتیار متعلق به نژاد خاص، بازهم نزد ایران ارزشمند است. زیرا بیشترین پتانسیل افغانستان به خاطر انحصار قدرت در دست قوم خاص بین مردمی انباشته شده است حزب اسلامی حکمتیار بین آنان نفوذ دارد به طوری که میتواند در بروز نا آرامی در کشور مؤثر باشد و توان جنگ با امریکا نیز را دارد. هرچند که پشتونها از سال 2001 تا 2014 که افغانستان رسما در اشغال امریکا بود و حدود 150 هزار نیروی نظام امریکا در این کشور حضور داشت، به خاطر تعهدات سری با نیروهای امریکایی نجنگید ولی با عملیات پراکنده نظامی از پدید آمدن آرامش در کشور به صورت جدی جلوگیری کرد.
در این میان به خاطر روابط بسیار بد امریکا با ایران نا آرام سازی مناطق تحت کنترل امریکا برای ایران مغتنم بوده و تا جایی بر دردهای ایران التیام میبخشید. در روابط ایران و امریکا با وجود تمایل ایران به مذاکره ولی امریکا بدترین اهانتها را به ایران روا میداشت، بوش یکی از رؤوسای جمهور امریکا ایران را یک ضلع مثلث شوم خطاب میکرد و خانم شیرمن سخنگوی وزارت خارجه امریکا در زمان ریاست جمهوری اوباما ایران را عنصر نا مطلوب خطاب میکرد. در مقابل از طرف دولت مردان سیاست مدار ایران اظهار نظری که به روند مذاکره اخلال ایجاد کند ابراز نمیشد ولی شعار مرگ که در ایران بسیار رواج گسترده دارد، مخصوصا در برابر منتقدان تند دولتمردان به راحتی سرداده میشود، در نماز جمعه و در تظاهراتهای جشنهای پیروزی انقلاب امام خمینی(ره) و سایر اجتماعات عمومی ملی به صورت گسترده علیه امریکا به کار گرفته میشود.
ولی در عین حال حمایتهای بیدریغ پیدا و پنهان ایران از حزب اسلامی حکمتیار، او را راضی نکرد. او به راحتی اصول سیاستهای این حزب را در این اواخر تحت عنوان اسرائیل گونه خواندن ایران ابراز کرد. به نظر میرسد اگر ایران تمام فارسی زبان افغانستان را قربانی سیاستهای مطابق میل حکمتیار و حزب وی کند، این حزب از اصول اعلام شدهی خویش نه در خفا و نه به صورت علنی دست بردار نخواهد شد.
بنابراین اگر ایران بخواهد منافع حقیقی فرهنگی، سیاسی و نظامی منطقه را که منافع مشترک مردم خراسان اسلام و منافع مردم فرهنگی و اسلام مدار منطقه است، دنبال کند از حمایت حزب اسلامی و حکمتیار دست بردارد، خدمات فراهم کرده خویش را از نواحی تحت نفوذ این حزب به سمت دیگر نواحی به صورت متوازن توزیع کند و برای احیای فرهنگ کهن و جامع و برقراری ثبات و حاکمیت نظام دموکراسی سالم و اسلامی در خراسان اسلام تلاش کند. یک آرزوی مردم خراسان اسلامی دارد این است که ایران به عوارض نامطلوب برخی سیاستهایش حد اقل بعد از این بیشتر دور اندیشی پیشه کند.
با تبادل لینک هوشمند می توانید به طور رایگان
پیج رنک گوگل ، رتبه آلسکا و تعداد بازدید کنندگان خود را افزایش دهید
جهت تبادل لینک هوشمند به
http://links.ec01.ir
مراجعه کنید