آنچه من در باره استاد قربان علی عرفانی میدانم
آنچه من در باره استاد قربان علی عرفانی میدانم
حجت الاسلام و المسلمین الحاج قربان علی عرفانی یکاولنگی از علمای تراز اول افغانستان بود. وی در طول دوران حضور در بزرگترین حوزه علمیه تشیع در نجف اشرف از نظر ایده سیاسی با امام خمینی(ره) همراه و هماهنگ بود. ایشان در یک مراسم تجلیل از سید حسینی که در حادثه رانندگی در مسیر حرکت برای جهاد در افغانستان جان باخته بود، میگفت: در مراسم دعای که ایرانیها در سالروز رفع خطر از شاه برای سلامتی شاه در حرم امام حسین ع برگزار کرده بودند، مرحوم حسینی که کنار امام بود، خطاب به جمعیت گفت: «شما فرعون را در خانه موسی دعا میکنید». این امر باعث شده بسیاری از درباری مآبهای که مشغول تضرع در آن مقام برای سلامتی شاه بودند به خود آیند که دارند چه کار میکنند و سست شدند و کم کم کنار رفتند.
این حضور استاد عرفانی کنار امام و همراهانش بیانگر این است که ایشان در زمان قبل از انقلاب و سالهای که امام خمینی(ره) با وجود شرایط بسیار نامساعد مشغول تدابیر انقلاب بودند، امام را همراهی میکرد و در تحقق انقلاب اسلامی از آن زمان سهم داشتند. دیگر حادثهای که بیانگر روحیه ستم ستیزی ایشان است، اطلاعیه ایشان و همراهان ایشان در برابر تبعیض موجود در تخصیصیههای معیشتی طلاب از طرف برخی مراجع عظیم الشان در نجف بوده که در این اطلاعیه این امر را به شدت محکوم نموده و خواهان برخورد برابر میان طلاب کشورها شدند. در همین ارتباط خاطره شفاهی که نقل میشود این است که سیره تبعیض در امر اعاشه طلاب از طرف برخی دفتر داران امام خمینی(ره) مطابق سایر دفاتر پیشنهاد شده بوده که امام با این امر به شدت برخورد میکند و اعلان میدارد باید برابری در این امر لحاظ و اجرا گردد و احیانا هنگامی که خودتان هر موقعی که مرجع شدید طبق رای خود عمل کنید.
ایشان پس از تبعید و اخراج عالمان دینی از کشور عراق توسط رژیم آن زمان در حوزه علمیه قم به فراگیری بیشتر علوم اسلامی و فعالیت سیاسی همراهی با امام خمینی(ره) و یارانش را تداوم میدهد. ایشان در اثر تلاشهای سخت و پیگیر خویش در همان آغاز انقلاب نشان میدهد که یکی از نخبگان علمی و سیاسی جامعه افغانستان میباشد. ما نخبگی را در بروز در صحنههای سیاسی اجتماعی و علمی و فرهنگی میدانیم که ایشان در هر دو صحنه علمی و سیاسی اجتماعی در طول عمر پربرکت خویش خوش درخشیدند. ما در ابتدا با کتاب صبر از دیگاه قرآن ایشان آشنا شدیم و آن را کتاب متقن یافتیم. ایشان بسیاری از کارهای فرهنگی سازمان نصر را به عهده داشت. همانطوری که کج اندیشان زیادی بین جوامع وجود دارد و جامعهای از آن خالی نیست، که این نوع افراد و دستهها با افکار خوارج گونه خویش سازمان نصر را کافر میخواندند. ایشان برای دفاع از حزب سیاسی خویش مرام نامهای برای گروه سیاسی – جهادی شان تهیه کرد با این که هیچکدام از احزاب سیاسی افغانستان به جز از اساس نامه حزب دیگر مرامنامه ای نداشتند و ندارند، البته بسیاری از احزاب در کشور وجوداشتند که مانند طالبان فعلی از خود حتی اساس نامه هم ندارند، چه رسد به اینکه مرامنامه ای داشته باشند. ایشان با این کار خویش که با دقت و صلابت خاص انجام داده بود خدمت فرهنگی دیگری برای سازمان نصر کرد و این حزب را از لحاظ فرهنگی سرامد احزاب نمود. این نوع فعالیتهای فرهنگی دید تازهای به ملت میداد که فعالیت فرهنگی سیاسی این است نه اینکه فقط اسلحه به دوش مردم داد و مردم را به تخریب و غارت تشویق کردن باشد. البته فعالیتهای فرهنگی سیاسی و نظام سازمان نصر در همان عصر آغازین انقلاب بسیار چشم گیر بود، تدوین مرامنامه را به عنوان نمونه کاری استاد مرحوم ذکر کردم نه این که بیانگر عمده کارش باشد.
ایشان برای هویت بخشی هزارستان مرکزی این مناطق را چارگانه نامید تا فعالیتهای سیاسی نظامی این منطقه بیشتر رشد یافته و در صحنه های مختلف با هویت شاخص بروز کند. گرچه که بنده در آن زمان در سن بلوغ نرسیده بودم ولی این نوع عمل استاد و هویت بخشی ایشان برای این مناطق الگوی جدیدی برای کل کشور و جهاد گران ارائه میداد که به هویت جمعی مان بیشتر تکیه کنیم و آن را به صورت ملموس برای جامعه نشان دهیم تا جامعه ما با درک و آگاهی تمام از فعالیتهای اجتماعی خویش در این صحنه حضور و بروز داشته باشد نه اینکه جامعه بگوییم و فرد بگوییم و آخر هیچ درکی از آن نداشته باشیم که جامعه چیست و فعالیت های اجتماعی کدام است و عمل خصوصی و شخصی و فردی کدام اند. بین جامعه افرای بودند که چه در جمع سوسیالیست خواهان و دموکرات گراها و چه بین جهاد گران که خود را نخبهی سیاسی و فعال فرهنگی و نظامی قلمداد میکردند ولی درکی از هیچکدام نداشتند.
از دیگر فعالیتهای سیاسی بسیار مهم ایشان تلاش برای تشکیل حزب وحدت بود که در سالهای 1367 به بعد در داخل کشور برای وحدت گروههای جهادی شیعه صورت گرفت. این امر هم از نظر عملی و هم از لحاظ تئوری به خاطر امور نظامی سیاسی بسیار عمل طاقت فرسا بود. زیرا از لحاظ نظامی گروهای تازه به دوران رسیده و تازه تشکیل از بین جامعهای که از نظر تنظیمات نظامی و اداری در محرومیت صرف قرار داشتند، یکباره به برکت جهاد امور اجتماعی نظامی خویش را در دست گرفته بودند و در ساحه خاص خویش از خود مختاری و استقلال اداری برخوردار گردیده بودند، پیوستن به یک تشکیلات نظامند را مساوی با محدودیتهای رفتاری میدانستند، به راحتی وحدت را نمیپذیرفتند. همانطوری بسیاری از افراد خودخواهی که در ساحات مختلف کشور از پایگاههای نظامی بهره میبردند و در خارج از کشور نیز دفاتر سیاسی نظامی داشتند تا آخرین لحظه به وحدت تن ندادند.
از نظر سیاسی نیز پیوستن این گروهها به تشکیلات واحد بسیار دشوار بود، زیرا بسیاری از گروهای کوچک به خارج از کشور وابسته بودند و کشورهای و نهادهای خارجی روی آنها برای مطامع خویش سرمایه گذاری کرده بودند، پیوستن آنها را به تشکلات واحد بومی مساوی با استهلاک نا به هنگام سرمایههای شان میدانستند و از طرفی بیگانگان هیچگاهی راضی نبودند که بین مردم تشیع هزاره یک تشکیلات عظیم واحد به وجود بیاید، به این منظور تا حد امکان در مسیری که نخبکان دلسوز مردم تشیع افغانستان از آن جمله استاد عرفانی در پیش گرفته بودند، سنگ اندازی و کار شکنی میکردند. این امر کار وحدت خواهان را دشوار تر می کرد. ولی استاد عرفانی با تلاش فوق العاده و صبر و بردباری طاقت فرسا علاوه بر هماهنگ سازی سران گروهها و فرماندهان دارای جایگاه عمده کارهای فرهنگی ایجاد وحدت را به دوش میکشید.
یکی از کار شکنیهای که در کنگرههای اولیه وحدت در شهر پنجاب از توابع ولایت بامیان که خود بنیان اصلی حزب وحدت را بنا نهاد و نهال مثمر وحدت را غرس کرد، به عنوان نمونه از دشواریهای پیشروی وحدت این بود که در جلسه چهارم کنگره وحدت در پنجاب رخداد. بعد از ظهر روز دوم کنگره بود که ما طلاب مدرسه امام صادق ع نیز در کنگره شرکت میکردیم، گیت محل کنگره سر موقع باز نشد، کسی هم چیزی نمیگفت چه خبر است، بالاخره معلوم شد که بدخواهان مردم تشیع تلاش کردند کنگره را بهم بزنند. پس از اینکه استاد عرفانی به عنوان میانجی استاد محمد اکبری را قانع میکند که از توقف کنگره دست بردارند، داخل محل برگزاری کنگره که یک چهار بغ بزرگ بود وارد شدیم، دیدیم تمام تابلوها و پلاکارت های وحدت جمع شده فقط یکی یا دوتا پلاکارت جدید نصب شده است. بعدا معلوم شد که یکی از مشاورین استاد اکبری بین تنفس جلسه کنگره طرح حمله به جایگاه و توقف کنگره را داده بود و به دست خود دستهای به هم فشرده را که برای وحدت در پلاکارتی رسامی شده بود، قطع کرده بود و پلاکارت را پاره کرده بود. این استاد عرفانی بود که با صبر و حوصله مضاعف از بهم خوردن و توقف کنگره در آنجا جلوگیری میکند.
کارهای فرهنگی تشکیل حزب وحدت از قبیل تدوین پیمان نامه ها بین احزاب و قطع نامه های کنگرهها را نیز استاد عرفانی به عهده داشت. تدوین متنی که گروهای متفاوت و بعضا معارض را راضی نگهدارند کار دشوار دیگری بود که از هرکسی به راحتی ساخته نبود و ایشان با تلاش شبانه روزی و داشتن علم و هنر نویسندگی با روحیه بردباری از عهده این کار برمیآمد. پس از کنگره های متعدد نخبگان سیاسی نظامی جهادگران تشیع بالاخره تلاشها به ثمر نشست و حزب وحدت با آن عظمت و اهمیت تشکیل گردید. ایشان در راستای ایجاد حزب وحدت عمده اسناد ایجاد شده را در طی زمان به وجود آمدن این حزب گرد آوری کرده تحت عنوان از کنگره تا کنگره تدوید کردند. این کتاب یک گزارش صرف از کنگرهای حزب وحدت نیست بلکه حاوی اسنادی است که با خون دل برای ایجاد وحدت پدید آمده میباشد و استاد عرفانی با نبوغ فکری که داشت همراه با نابغه دیگری به نام سید عبد الحمید سجادی عمده سهم را در پیوند سران احزاب متشتت داشند البته این به این معنا نادیده گرفتن کارهای بزرگ سایر رهبران نمیباشد.
پس از پیروزی مجاهدین و حضور حزب وحدت در عمده شهرهای افغانستان از آن میان در کابل، بامیان، تخار ایشان نقش اساسی در رهبری حزب وحدت کنار سایر رهبران شیعی داشتند. ولی در اواخر سال 1373 تا آخرین لحظات ایشان نتوانست کنار رهبری حزب وحدت در کابل بماند. شاید این امر علل مختلف داشته باشد. شاید یکی از علت ها وجود پالیسیهای بیرونی بود در قبال سرنوشت حزب وحدت در کابل توسط مافیای بین المللی اتخاذ گردیده بود. این پالیسی هم انبارهای مهمات نظامی این حزب را تهی می کرد و هم افراد نخبه حزب را پراکنده میکرد تا در زمان مناسب عمل مقتضی آن پالیسی شوم را اجرا کنند که آن فاجعه درد ناک برای مردم تشیع افغانستان به وقوع پیوست. در اینکه چگونه ایشان را از کابل وادار به خروج گردید، چیزی زیادی نمیدانم ولی این قدر میدانم که ایشان وقتی در خارج رسید فورا یک نذر ذبح کرد و برای سلامتی افراد دلسوز ملت دعا کردند. به نظر میرسد ایشان میدانست که در آن شرایط و زمان کار به جای رسیده بود که جز با نذر و دعا کاری از ایشان ساخته نیست.
از آن جای که ایشان یک نخبه علمی، فرهنگی و سیاسی بود، ایشان به دموکراسی معتقد بود و در این راستا تا واپسین روزهای حیات خویش تلاش نمود. از لحاظ علمی ایشان مصاحبهها، مقالات، سخنرانی های علمی سیاسی متعددی ارائه دادند و بنیان گذاری مسجد جامع و مدارس علمی متعدد و از آن جمله مدرسه علمیه باقر العلوم میباشد که در کابل تأسیس کرده است. از لحاظ نخبه علمی بودن ایشان کتب متعددی تدوین کرده و از خود به عنوان خدمات علمی جاودانه به ارث گذاشته است.
امر مهم دیگر نخبگی سیاسی ایشان است که برای تحقق دموکراسی در کشور برای مردم و جامعه افغانستان انجام داده است. ما دموکراسی را به مفهوم برقراری نظام اداری جامع کشور براساس قانون و مشارکت مردم میدانیم. در اینجا عملکرد استاد را در این باره به سنجش میگیریم. ایشان پس از آمدن قوای ناتو در افغانستان زمینه را برای استقرار دموکراسی در کشور مهیا دید و در این زمینه به صورت مجدانه وارد عمل میگردد. ایشان چند سالی به عنوان نمایندمردم در مجلس سنای افغانستان ایفای وظیفه میکند و به ارائه خدامات برای کشور و ملت از این طریق میپردازد. پس از آن در دوره اخیر شورای ملی کشور از طریق چارچوب انتخابات برای تحقق دموکراسی و سنبل مشارکت مردم در نظام اداری کشور کاندید میگردد و مردم کابل ایشان را به عنوان وکیل و نماینده حقیقی خویش در اداره امور تقنینی و نظارتی در پارلمان افغانستان انتخاب میکند. ایشان در یک دوره کامل نمایندگی مردم کابل را در شورای ملی افغانستان در قالب دموکراسی واقعی خدمت میکند و پس از سپری شدن قانونی این دوره شورای ملی متأسفانه ایشان دچار مریضی میگردد و رخت از این عالم میبندد و با کوله باری از خدمت به خلق به جایگاه ابدی میشتابد. خداوند ایشان را قرین رحمت خویش قرار دهد.
آمین یا رب العالمین
06/08/1394 عزیز اله مفید
- ۹۴/۰۸/۰۶