برخی جلوههای عجیب دموکراسی در افغانستان (این بار در بامیان)
سلام بر مردم خوب بامیان و هر بامیانی، سلام بر مشق دموکراسی تان
چند گاهی است که خبر در باره تعیین و انتصاب والی ولایت بامیان گزارش شده و این امر که باید بیجنجال ترین امر در تعیینات باشد ولی برای در بامیان تبدیل به یک ماجرا شد. هرچند که چند سال است در یکی از کشورهای همسایه که خود عنوان کشور توسعه نیافته را دارد، مهاجر هستم . خوشبختانه مهاجرت امثال مرا از کشورم کاملا نبریده و گهگاهی اوضاع و اخبار کشورم را تعقیب میکنم، حوادث و خبرهای ضد امنیتی مرا ناراحت میکند و خبرهای که جلوه دموکراسی دارد، سبب خوشحالیم میگردد. ولی برخی از جلوههای دموکراسی که در افغانستان دیده میشود، آدم را به شک میاندازد، آخر دموکراسی چه بوده و این چگونه دموکراسی و پیشرفت است که وارد کشور ما شده است.
جلوهی دموکراسی در تعیین والی ولایت بامیان
یک روز زنی را به عنوان نمود دموکراسی در بامیان والی تعیین میکنند. او در این سمت وظیفهای که انجام نمیدهد وظیفه والی ولایت است. برنامه برای بهبود اوظاع ندارد، هیچگونه راهی برای استفاده از جواذب گردش گری بامیان در برنامههای وی وجود ندارد؛ او به عنوان اولین والی زن در افغانستان چه کاری کرد تا بعد از او به نشانه یادگاری به ارث برجای گذاشته باشد. شنیده میشده او در برگشت دادن بودجه همانند زن بخیل و خسیسی بود که عایله را در زمستان سرد نیمه گرسنه نگه میدارد تا در بهار نزد شوی افتخار کند، آرد را زود تمام نکرده و بانوی با برکتی است. اما در این روزها با انتخاب والی دیگر این ولایت هرچند او مرد است ولی باز دموکراسی در فرایند پیشین و پسین تعیین وی جلوه کرده است. یک گزارش مینویسد والی بامیان را اشرف غنی رییس جمهور تعیین کرد. خبری مخابره میشود که گروهی از نمایندههای مجلس در برابر این انتصاب اعتصاب کرد. کسی هم میگوید او بومی بامیان نیست و دیگر شاید بگوید او سابقه جنگ دارد یا حرف دیگری. اعتراضات مردم در برابر برخی نارساییهای دولت و دادن رای به گروه رقیب حزب حاکم و غیره نمونههای دموکراسی است. ولی اعتراض و اعتصاب نمایندههای مجلس ملی علیه انتصاب یک والی چه معنا دارد و چگونه عمل دموکراسیگرایانه میتواند باشد؟ آخر بومی نبودن، تعلق نداشتن به حزب من، یا سابقه جنگ که بی مزه ترین شعار است، میتواند دلیل برای اعتصاب و تحسن نمایندهها باشد.
اعتصابت برای چه است؛ میخواهی أدای آدمهای که در امور مهم مانند جلو گیری از بربریت کوچیگری که صد سال است با توطئه دشمن افغانستان به وجود آمده و سبب تضییع حقوق صد ساله یک ملت گردیده و موجباب عقبماندگی مملکت را فراهم کرد است، أدای آن را در می آوری. بیا با این کارها نه خود را رسوا کن و نه وقت دیگران را تضییع. بگذار والی مشغول کار گردد، احیانا اگر کاری زمین ماند یا مغفول واقع شده و یا احیانا خلافی صورت گرفت به عنوان نماینده جامعه مدنی و به پاس حفظ حقوق شهروندان و بهره برداری از استعداد و موقعیت شهر بامیان، بیا اعتراض و اعتصاب کن؛ فریاد سربکش و از فضای دموکراسی استفاده کن و جلوهای از جلوههای دموکراسی را به نمایش بگذار.
آخر کجایی این کارها اهمیت و یا حتی منعا دارد. والی را وزیر داخله باید تعیین کند نه رییس جمهور. اعتراض بر والی پس از کار و اثبات بیکفایتی باشد نه قبل از رسیدن به محل وظیفه. سابقه جنگی که همه دارید و اگر من هم قمندان و مجاهد میبودم لابد سابقه جنگی میداشتم. در جای جای خاک میهن خون هزاران انسان بیگناه در جنگهای داخلی ریخته است. گفته میشد از اروزگان تا بامیان بیش از پنجاه هزار، هزاره در در جنگ داخلی بین بهشتی و وزیر دفاع و اطرافیان وی کشته شدند. آخر میتوانی دموکراسی را مسخره کنی ولی سرنوشت مردم را مسخره نکن؛ بگذار کارها متوقف نگردد. اگر والی و حاکمان محلی مثالا یک والی به وظایف خود خوب عمل نکند و کوتاهی داشته باشد، مردم میتواند تظاهرات و اعتراض کند ولی عمل قانون مند وکیل در این گونه امور سوال و استیضاح وزیر داخله میباشد نه پهن بستر تحصن.
ولی اعتراض و راه اندازی تظاهرات علیه والی بامیان همراه با مخاطره نیز میباشد. همانطوری که شهید ضحاک پس از اعتراض علیه بانو والی وقت بامیان با ابزار تروریستی از صحنه برداشته شد. شاید هم تحصن ایننمایندههای بامیان به خاطر ترس از دچار شده به سرنوشت آن شهید باشد ولی بعید است.
در کل ماجرا و جار و جنجال سر انتصاب والی بامیان شده یک جلوه بینمک دموکراسی. شکر خدا را که این جلوه مثبت دموکراسی است. ولی وقتی از جلوهای منفی دموکراس در کشور چیزیهای شنیده میشود که از شگفت مو در تن آدم راست میگردد. نمونه آن، ماجرای شکستن حریم خانه مرتضوی و گرفتن جان فرخنده و .... میباشد. اجازه دهید از این دو مورد جلوههای دموکراسی چیزی نگویم. جلوههای دموکراسی ادامه ... دارد.