او
با رقبا با زبان تند برخورد میکند. ماجرای تندی وی با شیخ آصف محسنی اولین برخورد
تند زبانی وی نمیباشد. او در دوران جهاد در سخنرانیها رقیبانش را به تندی هرچه
تمامتر خاطب کرده محکوم میکرد.
او
در دوران ریاست دفتر حزب وحدت در تهران با
یکی از مسئولین اتباع وزارت کشور ایران با تندی برخورد کرد به طوری که مدت یک هفته
روابط تمام دفاتر حزب با وزارت کشور به اصطلاح میزبان تعطیل گردید.
اما
هنگامی که افرادی از وزارت امور خارجه این کشور پادرمیانی کرد و این روابط را
ترمیم میکرد، قبل از ورود فرد میانجی برای پادرمیانی ایشان با ملایمت تمام نزدیک
به ذلت کارمند ایرانی را به تناسب نامش که عرب نیا بود، پدر خطاب کرده و او را حق
به جانب میخواند و از گفتههای خویش عذر خواهی میکند. با این که ایشان مثل این
بار حق به جانب بود، این کارمند تمام ملت افغانستان را جنایت کار خوانده بود و
ایشان در ابتدا طبق اقتضای آن شرایط و اتهام نابجا واکنش سخت و تندی از خود
نشانداده ولی در آخر بیمورد و با شتاب تمام حق را به طرف میدهد و خود را مقصر
قلمداد میکند و وضعیت دفاعی از ملت مسلمان را تضییع میکند.
قضیه
ایشان با شیخ آصف محسنی با اینکه همانطوری که شنیده شد از جوانب مختلف میتوان گفت
ایشان حق به جانب بوده ولی با واکنش بسیار منفعلانه حق را به طرف میدهد و تقصیر
را به دوش خود میگیرد و تمام قد عذر خواهی میکند.
در
قضیه یمن با اینکه بسیار از یمنیها شیعه دوازده امامی هستند، با اینکه بحث شیعه
دوازده امامی بودن مطرح نیست، قضیه مظلومیت ملت یمن است. آنان مثل هر انسان دیگری
از حقوق انسانی برخوردار است. حق دارند سرنوشت خویش را خود تعیین کنند. آنان به
هیچ کشوری تجاوز نکرده بلکه میخواهند اراده ملت خودشان بر کشورشان حاکم باشد. بر
اساس دموکراسی یمنی ها میتوانند هرکه را بخواهند به عنوان حاکم و رییس جمهور کشور
انتخاب کنند. حالا با این وصف کی حق دارند تحت عنوان علمای شیعه آنان را منحرف
بگویند. رهبر هرملت نزد شان محترم و احترام به مقدسات برای هر انسان شرافتمند لازم
است. مردم یمن مانند تمام ملت ها حق شان هست که در اعتقادات شان مستقل باشند، کسی
حق ندارد که جلسه رسمی تحت عنوان یک مذهب در یک کشور برگزار کرده، هرچه از بد و
بیراه به دهنش بیاید نثار یک ملتی که امروز مظلوم واقع شده به زبان جاری کند و عده
دیگر گوش کند. آخر اگر همه یمنی ها دوازده امامی نیستند، بالاخره تا چهار امامی که
شیعیان قبول دارند آنان نیر احترام میگزارند و حق میدانند. پس چرا به آنان نا
سزا گفت.
از
میان جمعیت حاضر در جلسه آقای سید رحمت ا... مرتضوی وظیفه اش را تشخیص میدهد، به
نهی از منکر میپردازد. این عمل وظیفه شرعی وی بوده؛ هرکس در این راه کشته شود
شهید است. تلاش کند و آسیب ببیند مأجور است. نهی از منکر کردن عذر خواهی ندارد.
ولی آقای مرتضوی چرا این عمل را انجام میدهد. پاسخ این مطلب چیست و چگونه میتوان
آن را توجیه کرد. برای پاسخ ای پرسها آقای سید مرتضوی باید بی اندیشد. بنابر این میتوان
گفت ایشان برای هیچکس نمیتواند دوست و حامی قابل اعتماد باشد.
جرائمی
که علیه سید مرتضوی به دستور محسنی توسط رییس شبکه تمدن صورت گرفته به قرار ذیل میتواند
باشد.
- تعدی
مسلحانه به افراد ملک و بی دفاع
- نقض
حریم منزل مسکونی و ورود به جبر به منزل مردم و تجاوز به حریم خصوصی افراد ملکی
- فیر
گلوله داخل منزل مردم و کشیدن اسلحه به روی مردم بیدفاع
- ایجاد
رعب و وحشت بین اهالی منطقه
- کتک
زدن و لت و کوب فرد بیگناه
- وارد
کردن ضرب و جرح و شکستن دست فرد مورد تعدی و بی دفاع
- اجبار
به عذرخواهی امضاء گرفتن مبنی بر مقصر بودن فرد مورد ستم
- شهر
السیف؛ به مفهوم اسلحه کشیدن روی افراد
از
این معلوم میگردد که کشور به تعدی و قانون شکنی نه تنها عادت کرده بلکه نخبگان
کشور به نام معلم اخلاق، نماد تمدن و عدالت و دانش و دانایی به قانون شکنی و درندهخویی
عادت کرده پس از انجام هرنوع اعمال مجرمانه از فرد مورد ستم اقرار به تقصیر گرفته
و او را وادار به عذرخواهی میکند که این عمل خود جرم و ستم است.
بله
آقای مرتضوی این بار نیز همان قضیه تهرانش را تکرار کرد. ابتدا مردانه جلو زورگو
ایستاد ولی در آخر کاری کرد که نه تنها از ارزش کارش کاست بلکه تمام جرم طرف مقابل
را به عنوان حق پذیرفت و خود را مجرم معرفی کرد.
عمل
اطرافیان آیت ا... محسنی خاطره سید فاضل را در اذهان تداعی میکند که خطاب به جمعی
از مهاجرین در قم گفته بود: «شما در اینجا توان اظهار نظر دارید، در پوشش امنیت
جمهوری اسلامی ایران قرار دارید؛ اگر جرئت دارید بیایید افغانستان تا ببینم چگونه
اعتراض میتوانید و آنجا قضیه طوری دیگر است.» وی دقیقا از همین وحشی گری که علیه
آقای مرتضوی در کابل آن زمان اتفاق افتاد، به صورت تهید جمعی افراد بیدفاع خبر
داد. این برخوردها حاکی از این است که در کشور افغانستان از انسانیت و گفت و گوی
مسالمت آمیز خبری نیست. اگر زورداری میتوانی حرفت بزنی و اگر توان نظامی نداری در
هیچ جا با لسان و منطق نمیتوانی از مظلوم و از خود دفاع بکنی. در آنجا برای کسی
حتی از طرف مدعیان تمدن و پاکی نیز از منطق و اصول گفت و گو تفاهم خبری نیست.